-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:42092 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:35

ابو قتاده حارث بن ربعي چگونه با شمشير زبان و سلاح منطق از علي (ع) جانبداري ميكرد؟
ابو قتاده نه تنها در ميدان جنگ از اميرمؤمنان (ع) پشتيباني ميكرد، بلكه با شمشير زبان و سلاح منطق نيز همواره از علي (ع) جانبداري مينمود.
او يك بار حديثي از عايشه دربارة حقانيت علي (ع) شنيد، بيدرنگ به او اعتراض كرد كه اگر چنين است، پس چرا با علي جنگيدي؟ عايشه كه پاسخي در برابر اين اعتراض منطقي نداشت، از جواب طفره رفت و گفت: گذشتهها گذشته است!
اين گفتگو زماني رخ داد كه ابوقتاده پس از خاتمة جنگ نهروان، همراه شصت يا هفتاد نفر از انصار، به مدينه بازگشت و ابتداء به ديدار عايشه رفت، وي ميگويد: وقتي نزد عايشه رفتم، گفت:
ـ چه خبر؟
ـ وقتي كه نهروانيها از سپاه اميرمؤمنان (ع) منشعب شدند، آنان را تعقيب كرديم و كشتيم.
ـ كسي همراهت بود؟
ـ بلي، شصت، هفتاد نفر
ـ آيا آنان نيز در اين مطلب كه گفتي با تو هم عقيدهاند؟
ـ بلي
ـ جريان را براي من نقل كن!
ـ اين گروه كه در حدود دوازده هزار نفر بودند، از سپاه اميرمؤمنان (ع) كناره گيري كردند و فرياد زدند: «جز خدا كسي حق ندارد در ميان مردم حكم كند» از اين رو با آنان بحث كرديم و اتمام حجت نموديم و از آنان خواستيم به احترام خدا و قرآن، دست از جنگ بردارند، آنان گوش ندادند و گفتند:
عثمان، معاويه، علي، و عايشه همه كافرند.
پس از اتمام حجت، با آنان جنگيديم، آنان در اثناي جنگ نيز قرآن ميخواندند، سرانجام پس از جنگ و زد و خورد، گروهي از آنان كشته شدند و بقيه فرار نمودند، علي (ع) فرمود: فراريان را نكشيد.
پس از خاتمة جنگ، در اطراف كشتهها ميگشتيم، ناگهان استر رسول خدا كه علي (ع) سوار آن بود، در نقطهاي، از حركت باز ايستاد. علي (ع) كه در اين هنگام به كنار نهري پراز كشتهها رسيده بود، فرمود: كشتهها را برگردانيد، اجساد را برگردانيديم، سرانجام جسد مردي سياه چهره ظاهر شد كه در كتفش گوشت زايدي مثل نوك پستان به چشم ميخورد.
با ديدن آن، صداي علي به «الله اكبر» بلند شد او فرمود: به خدا سوگند دروغ نميگويم و به من دروغ گفته نشده است، من روزي با پيامبر اسلام (ص) بودم، حضرت غنائمي را در ميان ما تقسيم كرده بود، در اين هنگام اين مرد آمد و گفت: اي محمد! با عدالت تقسيم كن، به خدا سوگند تا امروز به عدالت رفتار نكردهاي!
پيامبر فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، اگر من عدالت را اجرا نكنم، چه كسي اجرا خواهدكرد؟
در اين هنگام عمر به پيامبر عرض كرد: اجازه بده اين مرد را بكشم. پيامبر فرمود: نه، او را واگذار، كسي هست كه او را خواهد كشت.
علي (ع) پس از اين بيان فرمود: «خدا و پيامبر، راست گفتهاند» سخن به اينجا كه رسيد، عايشه گفت: آنچه ميان من و علي گذشته مانع از آن نيست كه حق را نگويم: از پيامبر (ص) شنيدم فرمود:
« امت من دو فرقه خواهند شد، يك فرقه از آنان از دين خارج و گمراه خواهند شد، اين دسته، سرهاي خود را تراشيده، شاربهاي خود را از ته خواهند زد، لباسهاي آنان تا نصف ساق پايشان خواهد رسيد، به ظاهر تلاوت قرآن خواهند كرد، ولي جز خواندن الفاظ بهرهاي از هدايت و معاني قرآن نخواهد داشت، آنان را محبوبترين افراد نزد من و خدا به قتل خواهد رساند»
گفتم: تو كه اين را ميداني، پس چرا با علي مخالفت كردي؟
گفت: اباقتادة! تقدير خدا چنين بوده، و هر تقديري، اسباب و عواملي دارد» (تاريخ بغداد /1/160)
اين جمله در واقع عذر عايشه در برابر مخالفتهاي وي با علي (ع) بود. ولي ناگفته پيداست كه اين عذر، عذري كودكانه و نامقبول است، زيرا خداوند همه را آزاد آفريده و راه هدايت را به همه نشان داده است، بنابراين هيچ كس نميتواند گناه خود را به گردن تقدير و خواست خدا بيندازد!

: آية الله جعفر سبحاني
شخصيتهاي اسلامي شيعه ج 1 ـ 2

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.